کتاب جاسوس سبیل زوروییرده سنی دبستانعصرِ یک روز شنبه به مادرم گفتم: «مامان، همسایهمون جاسوسه.»مادرم که انگار گیج شده بود، پرسید: «همسایهمون؟ کدوم همسایه؟»انگشت اشارهام را بهسمت پایین گرفتم.مادر..
کتاب کارآگاه کرگدن در باغ وحش مرموز 4:اسرار غروبنسیم خنکی وزید. میگفت بهار آمده است.با خودم گفتم: «هوم! بوی گُلوگیاه عجب حالی میده!» خوشحال بودم. من عاشق روز بزرگِ خوشآمدگویی هستم! باغوحش ما سالی یک بار میزبان حیواناتی میشود که از آفریقا میآ..
کتاب کارآگاه کرگدن در باغ وحش مرموز 5:در جستجوی طوطی پلیسهبا بروبچهها گرمِ صحبت بودیم. از وقتِ شام گذشته بود. داشتم از گرسنگی میمُردم! درِ قفسم را باز کردم و صاف رفتم سر کپهی کاه. چشمهای من کمی ضعیف هستند، ولی حتی یک حیوان نابینا هم میفهمید..
کتاب کارآگاه کرگدن در باغ وحش مرموز 6:ماجرای شی واوای قلدرشایعه، حرف وحدیث و پچپچهای مخفیانه این روزها حسابی بین حیوانات باغوحش رواج داشته. غریزهام به من میگفت که قرار است اتفاقی بیفتد.توی کتاب راهنمای کارآگاهبازی حیوانات خوانده بودم «همیشه بای..
کتاب دزد دقیقه هافکر کن روز تولدت از تقویم حذف شود، چه کار میکنی؟اِدو برای پسگرفتن روز تولدش نقشهی عجیبوغریبی میکشد.مقامهای دولتی کشور ادو، یک روز را از تقویم حذف کردهاند. روزی که انتخاب کردهاند، ششم اکتبر است، یعنی همان روز تولد ادو.او حالا ..